خداوند انسان را خلیفه خود معرفی کرده است.(بقره، آیه 30؛ فاطر، آیه 39 و آیات دیگر) اما باید توجه داشت که این خلافت انسان از خدا نمی تواند حقیقی باشد بلکه تشویقی و تکریمی است؛ زیرا خداوند همه جا با ما و مصاحب ماست؛ از این رو ست که می فرماید:هُوَ مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ؛ او با شما هر جا که باشید. (حدید، آیه 4)
در حالی که خلافت و جانشینی اگر مراد همان خلافت حقیقی باشد، معنایش این است که خلیفه در غیاب مستخلَفعنه کارِ او را انجام بدهد؛ اما اگر خدای سبحان «عَلَی کُلِّ شَیءٍ شَهِیدٌ؛ بر هر چیزی شاهد مطلق و کل است»(مائده، آیه 113) و یا اگر «مَعَکُمْ أَیْنَ مَا کُنتُمْ»(حدید، آیه 4) باشد و یا «بِکُلِّ شَیْءٍ مُحِیطٌ ؛ و بر هر چیزی احاطه کامل دارد» دیگر خلافت معنایی ندارد، مگر این که تعبیر تشویقی باشد نظیر بیع و شراء که در برخی دیگر از آیات بیان شده است و خداوند در آیه 111 سوره توبه می فرماید: إِنَّ اللّهَ اشْتَرَی مِنَ الْمُؤْمِنِینَ أَنْفُسَهُمْ وَأَمْوَالَهُم؛ خداوند از مومنان جانها و اموالشان را می خرد. این خرید و فروش هم تشویقی است؛ زیرا انسان مالک چیزی نیست تا خداوند آن را بخرد. خداوند خود مالک است و اگر می گوید می خرم و شما فروشنده هستید، این تشویق است.
در دعای نورانی امیرمومنان (ع) به زیبایی حقیقت خلافت انسان بیان شده است. ایشان در دعای سفر می فرماید: «اللَّهُمَّ أَنْتَ الصَّاحِبُ فِی السَّفَرِ وَ أَنْتَ الْخَلِیفَةُ فِی الْأَهْلِ وَ لاَ یَجْمَعُهُما غَیْرُکَ لِأَنَّ الْمُسْتَخْلَفَ لا یَکُونُ مُسْتَصْحَباً وَ الْمُسْتَصْحَبَ لاَ یَکُونُ مُسْتَخْلَفاً؛ خدایا تو صاحب در سفر و خلیفه در میان اهل هستی و غیر تو نمی تواند میان خلافت و مصاحبت جمع کند؛ زیرا مستخلف نمی تواند مصاحب باشد و مصاحب خلیفه باشد.»( بحارالانوار، العلامه المجلسی، ج32، ص417)